به نام خدا

روياي يك دانشگاهي

 

مدتيه كه كاركنان دانشگاه وضعشون خوب شده.همه ماشين هاي مدل بالا،لباس هاي گران قيمت مي پوشند.

ازدردانشگاه كه وارد مي شي درابتداء نگهبانان رامي بيني.كت وشلوار ايتاليايي تنش،عينك ساخت امريكاروي چشاش،صورت تراشيده،موهاي شسوارشده.آدم ازاين همه زيبايي لذت مي بره.به به.تازه اين اول دانشگاه است.واردكه مي شي صحنه هاي بديع وتازه اي مي بيني كه به مخيله هيچ بني بشري نمي گنجه.

چند وقتيه كه دارند يه پاركينگ بزرگ مي سازند.چون اززماني كه همه ماشين هاي مدل بالا خريدندپاركينگ هاگنجايش اين همه تعداد ماشين را نداره ومسئولين دانشگاه دريك اقدام جسورانه تصميم گرفتند پاركينگ بزرگي بسازند.تازماني كه پاركينگ(كه دارند باتمام سرعت ودقت ساخت پاركينگ رابه اتمام مي رسانند)ساخته شودكاركنان ماشين هايشان را كنارجاده اصلي دانشگاه پارك مي كنند.يعني ازاول تاآخرجاده اصلي دانشگاه دوطرف ماشين پارك مي كنند.واقعاً ازاين همه پيشرفت آدم شاخ درمي آره.

سلف دانشگاه!؟دم درسلف دونفرگارسون ايستادندهركسي كه مي خواهد وارد بشه باتعظيم وكرنش در رو با احترام براش بازمي كنند.سلفي زيباكه مي گوينددرخاورميانه تك است.مدتي پيش چندنفرازكشورهاي عربي آمده بودندكه بامسئولين سلف صحبت كنندتاازمديريت وساختمان سلف الگوبرداري كنند.

وسط سالن چندين ميزبزرگ است كه انواع غذاي موجود ايراني وخارجي برروي آن چيده اندتاهركس هرچه مي خواهد بخورد.بهمين علت شكم كاركنان  بزرگ شده است واين معزل داردبه «بحران امنيت ملي»تبديل مي شود و روئساي دانشگاه رانگران كرده است.البته غذارابهترين طباخان ايران طبخ مي كنند؛تاحالاچندين كشور متخاصم بادسيسه اقدام كرده اند تااين طباخان راازچنگ مادرآوردند وبه استخدام خود درآورند كه با درايت مديران دانشگاه اين توطئه خنثي شده است.