بررسی
باشگاه ايدئولوژيك
«هر استادي بايد تكثير شود تا كارهاي ناتمام وي ادامه يابد و نيروي كافي براي پر كردن خلأهاي آينده تربيت شود.»(1) تبلور اين تكثير در موسسه آموزشيوپژوهشي امام خميني تحت مديريت «آيتالله محمدتقي مصباحيزدي» ديده ميشود. هر دانشپژوه، كارمند، فارغالتحصيل، استاد، هيات علمي و هر فردي كه در اين موسسه گام برميدارد، بيهيچ ترديدي در مقابل رياست موسسه اداي احترام ميكند، قول او را بر چشم ميگذارد و مصباح جواني را در برابر ديدگان استاد به نمايش ميگذارد تا براي «خلأهاي آينده» حركتي شبكهاي صورت گيرد؛ شبكهاي منسجم، متحد، هماهنگ، همراه و همنظر با منويات مصباحيزدي: «هر قدر ارتباط، اتحاد، همبستگي و پيوستگي بين كساني كه به كارهاي اجتماعي ميپردازند، بيشتر باشد، با توجه به كميت و كيفيت افراد شركتكننده ارزش كار به صورت تصاعدي بالا ميرود.»(2) در اين موسسه آموزشي از «اتحاد، همبستگي و حركتهاي تصاعدي» سخن گفته ميشود، گويي اين موسسه با ساير موسسات و مراكز آموزشي دانشگاهي و حوزوي همرنگ نيست؛ رياست موسسه مسائل اعتقادي، ايدئولوژيك و سياسي را براساس «انجام وظيفه» مطرح ميكند، به برخي از گروههاي سياسي خرده ميگيرد، رفتارهاي آنان را مخل مباني اسلام ميداند و هر آنچه ميگويد مورد استقبال بخشهاي سياسي رسانهها قرار ميگيرد تا بخشهاي آموزشي. از سوي ديگر فارغالتحصيلان و شاگردان استاد، انجمني را در كميسيون ماده 10 احزاب ثبت ميكنند، بيانيه سياسي ميدهند، نشريهاي سياسي را در كنار ساير نشريات خود منتشر ميكنند، دغدغههاي آنان تبديل به شعار كانديداها ميشود، در نهاد و مراكز حكومتي آمدوشد دارند و رئيسجمهوري نيز آنان را دوست ميدارد و از همفكران استاد در كابينه خود ياري ميگيرد. اينها در دريچهاي گشوده شده به اين موسسه مشاهده ميشود. اما لازم است پردههاي ورودي اين مركز آموزشي را به كنار بزنيم تا مشخص شود كه چرا موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني همچون ساير مراكز آموزشي نيست و سرويسهاي خبري رسانهها از منظري سياسي به تمامي اركان اين موسسه مينگرند. آيا رقباي سياسي اينگونه ميپسندند؟ اگر اينگونه است، پس چرا سياسيون ساير مراكز آموزشي را در قد و قامت «باشگاهي سياسي» به نظاره نمينشينند؟ چرا نام «موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» با اين شخصيت و آن شخصيت، با طرد اين نظريه سياسي و حمايت از تفكر مقابل و... گره خورده است؟ داستان اين موسسه داستان جذابي است؛ نهتنها براي مخالفان، بلكه حتي براي هواداران. داستاني كه دولتمردي را از عرش به فرش ميكشد و از براي صاحب منصبي از هيچ، رداي سياست و كياست ميدوزد. شايد بايد به قم رفت و از مركز شهر گذشت و وارد اين موسسه شد تا پرده برانداخت و اسرار عيان كرد؛ اما اين هم حلالالمشكلات نيست. البته بيراه نيست كه اين راه را نيز بيازماييم...
***
موسسه آموزشيوپژوهشي امام خميني، مدرسهاي ارتقا يافته نسبت به «مدرسه حقاني» است؛ همان مدرسهاي كه گاه و بيگاه نامش در محافل سياسي شنيده ميشود و جمعي از فارغالتحصيلان آن را به «حلقه حقاني» ميشناسند. نياي موسسه امام خميني، اولين مدرسهاي بود كه پس از درگذشت آيتالله بروجردي براساس متد جديد در جهت نظم و انسجام آموزشي بنا شد. در آن سالها، مصباح يزدي از حلقه مديران و اساتيد رده اول اين مدرسه بود، اما مدير مدرسه- علي قدوسي- كه به آرامش در محيط تحت مديريتش علاقهمند بود، به گونهاي رفتار كرد تا در رزم فكري- اعتقادي موافقان و مخالفان دكتر علي شريعتي، مخالفان اين روشنفكر ديني راهي جزء به ترك اين مكتبخانه نداشته باشند و به سكونتگاهي ديگر رهنمون شوند. آيتالله محمدتقي مصباحيزدي به همراه شاگردان اين مدرسه كه شريعتي را همچون او منحرف از مباني اسلامي ميپنداشتند، موسسهاي ديگر را برگزيدند؛ موسسه «در راه حق». سال 53، اين مدرس 40 ساله در پي دعوت «سيدمحسن خرازي» با انتشار مقالاتي تحت عنوان «پاسداري از سنگرهاي ايدئولوژيك» به رد افكار ماركسيستها در اين موسسه ميپردازد و بخش آموزش آن را با توجه به تجربه مدرسه حقاني برپا ميكند؛ البته با اندكي تغييرات: «استاد مصباح در موسسه در راه حق، به دلايلي، از جمله كمبود بودجه و امكانات لازم، و نيز ضرورت تسريع در آموزش مسائل جديد علوم اسلامي، تصميم گرفتند طلاب علاقهمند و زبدهاي را كه دروس سطح را به اتمام رسانده و مشغول درس خارج شده بودند، جذب كنند و در يك دوره هشتساله مباني انديشه اسلامي و شيوههاي دفاع از مكتب اسلام را به آنان آموزش دهند.»(3)
با پيروزي انقلاب اسلامي، فعاليتهاي او همچون گذشته در دفاع از «ايدئولوژي اسلامي» متمركز شد و در اين راستا با نمايندگان گروههاي چپ همچون احسان طبري و فرخ نگهدار به همراه «عبدالكريم سروش» به مناظره نشست. بدينسان، براساس تجربه او در مدرسه حقاني و در راه حق و مقابله با انديشههاي ماركسيستي با آغاز انقلاب فرهنگي، او به عنوان نماينده جامعه مدرسين حوزه علميه قم در اين پروژه رخنمايي كرد و طرح «دفتر همكاري حوزه و دانشگاه» از سوي او و با همكاري «محمدي عراقي»- دامادش- به ستاد انقلاب فرهنگي پيشنهاد شد و به تصويب رسيد و مجري اين طرح او شد. مصباح در جهت پياده كردن اين طرح يكسال كلاسها و جلساتي را در جهت تدوين و بازنگري در متون و متد درسي دانشگاهي برگزار كرد، اما در پايان زمان طرح، از اين مسووليت استعفا و به پيگيري برنامههاي خود ادامه داد: «در اثر كار سنگيني كه در اين مدت انجام دادم، بيمار شدم. همچنين از كارشكنيهايي كه بعضي از اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي ميكردند و تعهداتي كه قبول كرده بودند و عمل نميكردند و احيانا بعضي از دانشجوياني كه در ستاد نفوذ پيدا كرده بودند و بعدها به صورت گروه مشخصي درآمدند و به فكر اين بودند كه سياسيكاري كنند و پستهايي به دست گيرند... اين نوع كارشكنيها بار سنگين ما را مضاعف كرد. پانزدهماه من كه تمام شد، استعفا دادم.»(4) پس از اين اتفاق، از آن جهت كه فارغالتحصيلان در راه حق در مركزي ديگر و در سطح بالاتر آموزش ببينند؛ مركزي تحت عنوان «بنياد فرهنگي باقرالعلوم» با كمك برخي از بازاريهاي تهران همچون «سيدمرتضي هاشمي» تاسيس شد: «اين افراد خير پس از مشورتهايي مركز جديدي را با نام «بنياد فرهنگي باقرالعلوم» به ثبت ميرسانند تا فارغالتحصيلان دوره پنجساله در راه حق بتوانند جذب آن شوند و دروس مورد علاقهشان را به صورت تخصصي در يكي از يازده رشته ادامه دهند؛... علوم قرآني، فلسفه، حقوق، جامعهشناسي، روانشناسي، علوم تربيتي، مديريت، علوم سياسي، اقتصاد، تاريخ، كلام و دينشناسي.»(5) اما پس از مدتي، با ايجاد برخي مشكلات ميان آيتالله مصباح و حمايتكنندگان مالي و از سوي ديگر كوچك بودن دفتر اين بنياد آموزشي، او موسسه ديگري به نام «موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» را راهاندازي ميكند؛ در زميني به مساحت 7 هزار مترمربع كه از سوي آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع) به او اهدا ميشود كه در پي ديدار مسوولان موسسه با مقام رهبري، ايشان ميفرمايند: «من مصرم كه اين كار انجام بگيرد.» و بودجه لازم را تقبل ميكنند.(6)
همچنين در 8 مهر 74 طي حكمي رياست اين موسسه را برعهده آيتالله مصباح قرار ميدهند: «اكنون كه به حمدالله موسسه آموزشيوپژوهشي امام خميني اعليالله مقامه در سايه تلاش پيگير و موفق جنابعالي رسميت يافته و به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيده است، جنابعالي را كه از بركات ماندگار حوزه علميه قم و از چهرههاي موصوف و معروف به علم و عمل و جد و ابتكار ميباشيد، به رياست و مديريت اين موسسه منصوب ميكنم...»(7) سپس در طي بازديدي از اين موسسه در 19 آذر همان سال در يادداشتي مينويسند: «از مشاهده محصول ارزشمند تلاشهايي كه براي موسسه شده است، هر كسي اميدوار و خرسند ميشود: بنايي معظم و زيبا، برنامههاي جامع و هوشمندانه، دانشجوياني مستعد و كوشا و مديران و اساتيدي خبره و عالم و روشنبين...»(8) اينگونه ميشود كه اين موسسه كار خود را آغاز ميكند و آيتالله مصباح اين بار رياست مركزي آموزشي را برعهده ميگيرد. مركزي كه شاگرد او –محمود رجبي- براساس «دورانديشي و آيندهنگري استاد» تفسير ميكند و ريشه آن را از همان آغاز فعاليتها در موسسه «در راه حق» ميداند: «زماني كه ما در آن دوره آموزشي [در موسسه در راه حق] شركت ميكرديم، قبل از پيروزي انقلاب بود و حتي يك مقطع آن، با اوج مبارزات همزمان بود. بعضي از برادران گاهي اعتراض ميكردند كه حالا در اين موقعيت، اين درس خواندن چه برنامهاي است[؟!] البته همه در تظاهرات شركت ميكرديم، ولي اين برادران توقع داشتند، درس را به طور كلي كنار بگذاريم؛ ولي حضرت استاد مكرر تاكيد ميكردند كه اين هم وظيفه است. ولي بعدها كه انقلاب پيروز شد، من خود شاهد بودم همان برادراني كه اعتراض ميكردند، ميگفتند حضرت استاد درست ميانديشيده و واقعا اگر آن زمان نيروها را تربيت نكرده بود، الان نميتوانستيم اين خلأهاي بزرگ اعتقادي را پر كنيم و حملات فكري و شبهات جريانهاي منحرف را دفع كنيم...»(9)
***
اينگونه بود كه مصباحيزدي از ابتداي آغاز فعاليتهاي اجتماعي خود در قالب آموزش متون حوزوي- اعتقادي، به صورت گامبهگام به دنبال اهداف موسسهاي به نام «موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني» بود و كار جمعي در آموزشهاي ايدئولوژيك را الگوي خود قرار داد: «اگر روحيه جمعگرايي و كارگروهي در حوزه حاكم شود، آثار و بركات اين حوزه علميه صدها و بلكه هزارها برابر خواهد شد و دشمنان بسياري مشكلتر خواهند توانست كه در آن نفوذ كنند يا آن را از هم بپاشند.»(10)
چرا كه او معتقد است: «امروز شياطين جن و انس كه دشمن فكر و انديشه ما هستند، در همه جا گرد ما هستند، برخي از آنها ممكن است، حتي در لباس روحانيت باشند.»(11) از اين منظر تمامي فعاليتهاي اين موسسه متمركز شده است تا براساس بند 2 اهداف مدون آن به «تربيت متخصص با برخورداري از آگاهيهاي كافي در زمينههاي معارف اسلامي و علوم انساني كه صلاحيت علمي لازم را براي مقابله با انديشههاي انحرافي و التقاطي داشته باشند»، پرداخته شود.
***
موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني بر «حوزوي» بودن خود تاكيد دارد و تقويت حوزههاي علميه را هدف خود قلمداد ميكند و اساس اين ادعا را در 5 بند نشان ميدهد: «1- برنامههاي آن قبل از تصويب شوراي عالي برنامهريزي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري به تصويب شوراي عالي حوزه رسيده است. 2- وروديهاي آن فقط طلابي هستند كه حداقل سطح يك دروس حوزه را طي كرده باشند و جزو طلاب رسمي حوزه قلمداد شوند. 3- دروس اصلي حوزه جزو برنامه و دوره تحصيلي دانشپژوهان ميباشند و آنها موظفند در كنار دروس موسسه دروس حوزوي را نيز ادامه دهند. 4- دانشپژوهان به لحاظ مقررات اداري كاملا تابع مقررات حوزه علميه هستند و از مزاياي آن از قبيل معافيت تحصيلي، شهريه و ديگر خدمات حوزه بهرهمند هستند. 5- دانشپژوهان در طول دوره، متناسب با حجم فعاليتهاي درسي و در حد توان به وظايف روحانيت از جمله امر مقدس تبليغ ميپردازند.» تاكيد بر حوزوي بودن موسسه، با ديدگاه آيتالله مصباح يزدي هماهنگ است. او حتي شاگردانش را به ملبس بودن به لباس روحانيت توصيه ميكند و اين تلبس را همچون «نماز صبح واجب» ميداند.(12) همچنين مصباح «تحصيل علوم ديني» را «واجب عيني» قلمداد ميكند و ميگويد: «غير از علوم ديني، بقيه علوم مورد نياز را ميتوان مرتفع كرد. كشور ما به دكتر، مهندس و شغلهاي ديگر نياز دارد ولي اگر دكتر نباشد، حداكثر عده معدودي با مرض خود ميميرند. در حالي كه اگر روحاني نداشته باشيم، مردم دين خود را از دست ميدهند و به سوي عذاب ابدي پيش ميروند.»(13) بدينسان، موسسه امام خميني در همان ابتداييترين مسئله با نظرات رئيس همراه است. همچنين در اين موسسه «تهذيب و اخلاق» بر اساس سلسله درسهاي آيتالله تدريس ميشود؛ چرا كه آنان معتقدند: «از آنجا كه حضور چنين كارشناساني در بخشهاي مختلف اجتماع هنگامي موثر و مفيد خواهد بود كه در طريق پيرايش نفس از رذايل اخلاقي گام برداشته و آراسته به محسنات و فضايل اخلاقي باشند، تربيت اخلاقي و معنوي دانشپژوهان موسسه در راس برنامههاي آن قرار دارد.» البته نه تنها دانشپژوهان، بلكه كاركنان، اساتيد و حتي خانواده آنان در برنامه تربيتي اين موسسه قرار ميگيرند؛ برنامههايي همچون «برگزاري جلسات درس اخلاق حضرت آيتالله مصباح يزدي، اجراي سخنرانيهاي كوتاه اخلاقي پس از نماز مغرب و عشاء، انتشار بروشورهاي اخلاقي مصباح الهدي (6 – 1)، برگزاري اردوهاي تربيتي جهت دانشپژوهان و خانوادهها، فضاسازي اخلاقي و تربيتي در سطح موسسه، برگزاري جلسات درس اخلاق جهت خانوادهها و... در اين موسسه». از سوي ديگر «به منظور تامين نياز موسسه و ديگر مراكز حوزوي و دانشگاهي به مربيان اخلاق، واحد تربيت مربي اخلاق تاسيس و با گزينش تعداد 25 نفر از برادران دانشآموخته موسسه، اولين دوره تربيت مربي را زير نظر جناب حجتالاسلام والمسلمين دكتر تهراني آغاز كرد. اين دوره كه مدت آن يك سال است، جهت 30 نفر از خواهران دانشآموخته جامعهالزهرا(س) نيز از سوي مديريت تربيتي در آن مركز برگزار ميشود.» البته اين دوره، چند سال پيش از اينكه «شيخ مرتضي آقاتهراني» استاد اخلاق هيات دولت احمدينژاد شود، برگزار ميشد. فقط تهذيب اخلاق از نظر مديران موسسه كافي نيست، بلكه گزينش هم بايد بر آن افزون شود.
بحث گزينش دانشپژوهان در موسسه امام خميني، فقط به گزينش علمي در آغاز ورود آنان به اين موسسه محدود نميشود، بلكه «در خلال دوره آموزشي از طرق مختلف ادامه پيدا ميكند. در نهايت هنگام فارغالتحصيل شدن دانشپژوه نوعي شناخت تفصيلي از قابليت و تواناييهاي او حاصل شده است. در اين مرحله در صورت نياز موسسه، در آنجا به كار گرفته خواهد شد و در صورت اعلام نياز از مراكز مختلف علمي، آموزشي و فرهنگي به آن مركز معرفي خواهد شد.» مديران اين موسسه علاوه بر ارتقاي آموزش دانشپژوهان، به دنبال «ارتقاي سطح آگاهيهاي فرهنگي، سياسي، و اجتماعي دانشپژوهان و تعميق باورهاي ديني و انقلابي و حفظ ارزشهاي ديني» هستند و حتي در اين برنامه كارمندان اين موسسه هم به فراموشي سپرده نميشوند و معاونت فرهنگي موسسه با هماهنگي و همكاري معاونت اداري و مالي به انجام فعاليتهاي فرهنگي كارمندان ميپردازد و نشريهاي داخلي با نام «پيك كارمند» برايشان منتشر ميكند. دانشپژوهان اين موسسه در كلاسهاي ورزشي همچون بدنسازي، رزمي و پينگپنگ شركت ميكنند و معاونت فرهنگي دو نشريه داخلي با نام «گاهنامه دانشپژوه و فروغ ولايت» را براي آنان اختصاص داده است.
در انتشارات اين موسسه هم توجه به تاليفات داراي سلسله مراتبي است: «1- تحقيقات و تاليفات پايانيافته در حوزه معاونت پژوهش 2- پاياننامه كارشناسي ارشد و دكتري و ساير آثار دانشپژوهان. 3- آثار و تاليفات اعضاي هيات علمي و محققان موسسه و 4- ساير تاليفاتي كه در جهت اهداف علمي موسسه باشد.» پژوهشها در اين مركز نيز همگي بر محور «اسلامي» بودن علوم قرار گرفته است و مراد از هر علم، علمي با پسوند اسلامي است؛ گروه اقتصاد به دنبال «الگوي كاربردي اقتصاد اسلامي»، گروه تاريخ هدفش «استخراج تاريخ از منابع اصلي دين (قرآن و روايات) و تحليل و تبيين شايسته آن» و «عمق بخشيدن به پژوهشهاي تاريخي با هدف رويارويي علمي با شبهات تاريخي به ويژه در زمينه اسلام و تشيع» است و گروه تاريخ و انديشه معاصر هم بر اساس اين ادعا كه «تحريف و تخريب پشتوانه ديني تحولات سياسي و اجتماعي ايران و حذف و كمرنگ جلوه دادن نقش دين، علما و مراجع ديني و انديشههاي سياسي علمي و انديشمندان مسلمان در اين تحولات» شكل گرفته است، دليل شكلگيري خود را «بازبيني و بازنويسي اينگونه تحولات و بررسي انديشههاي سياسي علما و انديشمندان مسلمان و نقش آنان در تحولات معاصر ايران» ميداند. مديران موسسه با توجه به اينكه بر اين مسئله اذعان ميكنند كه «جامعهشناسي به معناي رايج و مصطلح آن هرچند در ميان علوم اسلامي متعارف، جايگاه مشخصي ندارد»، اما جايگاه گروه جامعهشناسي خود را در اين راستا به نمايش ميگذارند: «با اعمال برخي جرح و تعديلها در ساختار موجود آن متناسب با انديشههاي اجتماعي اسلامي، ميتوان شاخهاي با سبك وسياق ويژه در كنار ساير علوم اسلامي تاسيس كرد.» بدينسان گروه حقوق موسسه امام خميني هم در اين مسير گام ميگذارد و اعلام ميكند: «آموزش و پژوهش در عرصه حقوق از منظر معارف اسلامي مورد اهتمام موسسه است كه با رويكرد تبيين ديدگاه اسلام و اثبات برتري نظام حقوقي اسلام نسبت به ساير نظامهاي حقوقي انجام ميپذيرد.» گروه پژوهشي روانشناسي هم در اين موسسه معتقد است: «روانشناسي ميتواند با استفاده از آموزههاي اسلامي به نقطه رفيع تعالي دست يابد و در سايه اين رويكرد بسياري از خلأهاي برطرف شده و كجرويهاي مطرح شده در روانشناسي اصلاح خواهد شد.» در ساير گروهها همچون علوم تربيتي، علوم سياسي، فلسفه، مديريت و... نيز اين برنامه طراحي شده است. شايد اين تنها هدف آنان در اسلامي شدن علوم نباشد، بلكه اجرايي شدن اين نظرات در عرصه اجرايي هم مدنظر قرار گرفته است و در مقالات و پاياننامهها و حتي تدوين متون درسي و غيردرسي هم لحاظ شده است. اين اهتمام، آنقدر جدي است كه ميتوان در ميان مدير گروههاي پژوهشي موسسه امام خميني علاوه بر شاگردان طراز اول آيتالله مصباح، اساتيد مكلا و روحاني را نيز كه در زمره شخصيتهاي صاحبنام سياسي هستند يافت: پرويز داوودي – معاون اول رئيسجمهور – مدير گروه اقتصاد، منوچهر محمدي – معاون وزير امور خارجه – مدير گروه علوم سياسي، عباسعلي كدخدايي – سخنگوي شوراي نگهبان – مدير گروه حقوق و سيدمحمد غروي – سخنگوي سابق و عضو شوراي مركزي جامعه مدرسين – مدير گروه روانشناسي. تمام فعاليتهاي اين موسسه به اين امور محدود نميشود، بلكه چندين نشريه درباره موضوعات مختلف از سوي اين موسسه هدايت و حمايت ميشود؛ ماهنامه علمي – تخصصي معرفت، تاريخ در آينه پژوهش، آموزه و همچنين فرهنگ پويا – براي دانشجويان – و ديدار آشنا – مختص دانشآموزان دبيرستاني- كه در اين ميان «پرتوي سخن» هفتهنامهاي سياسي رخنمايي ميكند. در سايت اينترنتي موسسه امام خميني درباره دلايل انتشار يك نشريه سياسي از سوي يك موسسه آموزشي آمده است: «پس از روي كار آمدن مدعيان اصلاحات در سال 76 و گسترش شديد هجمه عليه ارزشهاي اسلام و انقلاب، خلأ نشريهاي احساس ميشد كه از يك سو، دغدغه دين و نظام اسلامي را داشته باشد و از سوي ديگر، از لحاظ فكري و نظري بتواند در مقابل افكار انحرافي و ضدديني در حال گسترش كشور بايستد و از آرمانهاي اسلام و انقلاب دفاع كند. بر اين اساس و به همت جمعي از دلسوزان، هفتهنامه پرتو سخن پا به عرصه مطبوعات گذاشت... اين هفتهنامه به صاحبامتيازي موسسه آموزش و پژوهش امام خميني (ره) و مديرمسئولي محمود دهقاني است». نشريه فرهنگ پويا نيز كه به مديرمسئولي فرزند آيتالله – مجتبي مصباح – منتشر ميشود؛ وابسته به دفتر پژوهشهاي فرهنگي، يكي از مراكز تحت مديريت مصباح يزدي و در كنار و همراه موسسه است. اين مركز اولين بار يكسال پيش از انتخابات اخير رياست جمهوري، دولت اسلامي را تئوريزه و در جهت اجرايي شدن آن طرح و برنامهاي را در قالب جزوههايي كتابگونه منتشر كرد. البته مركز ديگري تحت عنوان «كانون طلوع» در اين موسسه مشغول به فعاليت است كه اين كانون با اجتماع گروهي از دانشآموختگان و اعضاي هيات علمي موسسه و گاهي به رياست آيتالله مصباح شكل ميگيرد و مباحث روز فكري – سياسي در آن بررسي ميشود تا شاگردان آيتالله آمادگي كامل براي بيان اين مباحث در سخنرانيهاي خود در دانشگاهها، مساجد، تكايا، هياتهاي مذهبي و برخي نهادها داشته باشند.
در حال حاضر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، بيش از دو هزار دانشپژوه و فارغالتحصيل دارد كه حدود 30 نفر از آنان نيز جهت تكميل برنامههاي موسسه به دانشگاههاي آمريكا، كانادا، انگليس، اتريش و هلند همچون «مكگيل، كنكورديا، بنگهامتون و منچستر» اعزام شدند.
اين روش و چارچوبهاي موسسه به گونهاي بوده است كه برخي برنامههاي آموزشي نهادها، مراكز رسمي و غيررسمي آموزشي كشور از سوي اعضاي اين موسسه طراحي و ساماندهي ميشود. مهمترين برنامه آموزشي اعتقادي – ايدئولوژيك موسسه امام خميني تحت مديريت آيتالله مصباح مربوط به «طرح ولايت» است. اين طرح از تابستان 75 هرساله در تابستان با همكاري «نيروي مقاومت بسيج» براي دانشجويان و طلاب بسيجي برگزار ميشود و متون درسي مربوط به اين طرح توسط پژوهشگراني از گروههاي تخصصي اين موسسه تدوين ميشود. هدف از اين طرح كه در دو دوره مقدماتي و تكميلي برگزار ميشود، «توانايي رويارويي با شبهات عقيدتي و سياسي روز» است. در سال گذشته علاوه بر دانشجويان بسيجي، 700 نفر از دبيران برگزيده آموزش و پرورش و 150 نفر از اعضاي هيات علمي دانشگاههاي علوم پزشكي سراسر كشور از اين برنامهها بهرهمند شدهاند.
***
يكي از مراكز وابسته به موسسه امام خميني، «انجمن فارغالتحصيلان» اين موسسه است كه بر تاثيرگذاري سياسي اين مركز آموزشي افزوده است. اين انجمن از سال 1377 با حمايت آيتالله مصباح يزدي كه گفته بود: «من فكر ميكنم اگر اين تشكيلات (انجن فارغالتحصيلان) پا بگيرد و سير تكاملي خود را طي كند، راه بسيار خوبي براي انجام مسئوليت بزرگ مقابله با تهاجم فرهنگي ميشود. كسي كه ميتواند در مقابل اين توفان كوبنده و ويرانگر مقاومت كند و اين بار را به دوش بگيرد و اين مسئوليت را عهدهدار شود، امثال شما هستيد و گمان نميكنم، جايي كه بتواند يك جمع متشكلي را با شناخت و اعتماد متقابل نسبت به همديگر فراهم كند، بهتر از اينجا وجود داشته باشد»، فعاليتهاي خود را آغاز كرد و در 12 آبان 80 مجوز اين مجموعه از سوي كميسيون ماده 10 احزاب به عنوان يك تشكل سياسي صادر شد. اين انجمن همچون موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني اعضاي خود را «ملزم به شئون روحانيت» كرده است و بخش اعظم بودجه آن از سوي اين موسسه پرداخت ميشود. هدف از تاسيس اين موسسه ارتباط مستمر ميان فارغالتحصيلان است تا در اين راستا حضور فعال در مسائل كشور داشته باشند و در برابر مسائل مربوط به مباني اسلام، نظام جمهوري اسلامي، ولايت فقيه و مسائل مهم جهان اسلام موضعگيري كنند. اين انجمن از سه ركن مجمع عمومي، شوراي مركزي و دبيركل تشكيل شده و تمامي تصميمات اين اركان در گرو تاييد رياست موسسه – آيتالله محمدتقي مصباح يزدي – و پس از آن قابل اجراست. همچنين يك نفر از اعضاي شوراي مركزي منصوب آيتالله است و سايرين منتخب مجمع عمومي. نشستهاي اين انجمن سالانه دو بار برگزار ميشود كه آخرين نشست آن در تيرماه گذشته با حضور «محمود احمدينژاد» برگزار شد. حضور پررنگ اين انجمن را ميتوان در بيانيههاي سياسي – انتخاباتي آنها در آخرين دوره انتخابات رياست جمهوري ديد. اين بيانيه علاوه بر اطلاعيهاي است كه بيش از 60 نفر از شاگردان و همفكران آيتالله در حمايت از احمدينژاد در دوره اول و دوم انتخابات رياست جمهوري صادر كردند؛ افرادي همچون «مرتضي آقاتهراني، سيداحمد رهنمايي، قاسم روانبخش، محمدناصر سقايبيريا، عليرضا پناهيان، محمد فنايي نعمتسرا، محمود نمازي، حسين جلالي، محمدحسين برجيان، علي و مجتبي مصباح يزدي، محمود دهقاني، عبدالمجيد اشكوري، اباالحسن حقاني، علي معصومينيا، سيدمحمود نبويان، حميد كثيري، عبدالجواد ابراهيمي، محمدمهدي نادري، احمد و علي ابوترابي، حميد رسايي، احمد رهدار، اكبر ميرسپاه و...». به هر حال اين انجمن از منظر سياسي در قد و قامت يك تشكل سياسي بيانيه ميدهد، اعلام موضع ميكند و گاهي هم غيرمستقيم در انتخاباتها با نام و نشانهايي وارد صحنه ميشود.
اگرچه نشستهاي اين انجمن با حضور شخصيتها و دولتمردان رنگين شده است، اما اعضا، اين نشستها را «بهانهاي براي كسب فيض از محضر حضرت استاد علامه مصباح يزدي» ميدانند. اگرچه مركزيت اين انجمن در قم است، ولي در ساير استانها و شهرستانها نيز نمايندگي دارد كه در حال حاضر مناطق آن در سراسر كشور دهگانه است: «1- اصفهان، 2- تهران 3- خراسان و سمنان 4- يزد، كرمان، سيستان و هرمزگان 5- قم 6- اراك، همدان، كرمانشاه، ايلام و كردستان 7- مازندران، گيلان و گلستان 8- شيراز، بوشهر، لرستان، كهگيلويه و بويراحمد، اهواز و چهارمحال و بختياري 9- آذربايجان شرقي و غربي، زنجان، قزوين و اردبيل 10- فارغالتحصيلان بينالمللي.» آنان جهت اينكه تعداد دانشآموختگان و سرعت رشد آن را در اجلاس به اطلاع اعضا برسانند، در هر نشست، در كنار در ورودي نقشه بزرگ ايران با درج تعداد و پراكندگي فارغالتحصيلان در استانهاي مختلف را نصب ميكنند. آنچه براي اين انجمن و شاگردان آيتالله بيش از همه اهميت دارد، كانونها و مراكز آموزش كشور همچون «آموزش و پرورش و آموزش عالي» است؛ همان طور كه در كميسيونهاي اين انجمن مطرح شده است و حتي برخي از آنان معتقدند كه بايد از «مهدكودك شروع كنيم». آيتالله مصباح يزدي نيز در چند ماه اخير با توجه به همفكر بودن رئيس دولت با او، بيش از همه انتقادات خود را نسبت به وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالي مطرح كرده است كه محمدمهدي زاهدي، وزير علوم در پاسخ به او گفت: «فكر ميكنم با برنامهريزيهاي انجام گرفته، در سالهاي آينده به جايي برسيم كه هنگام ورود به دانشگاه حس كنيم كه به يك دانشگاه اسلامي قدم گذاشتهايم.» بدينسان موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني با اين سابقه و چارچوبها نهتنها به آموزش ميانديشد، بلكه آموزش را در جهت ايدئولوژي مورد نظر آيتالله مصباح دنبال ميكند تا به قول «محسن غرويان» از شاگردان آيتالله و مهرههاي سابق موسسه كه چندصباحي است از اين مركز فاصله گرفته: «ما يك جايي را ميخواهيم كه حاصل زحمت و تلاش علمي و پژوهشهاي چندينساله را آنجا عرضه كنيم.»
پينوشتها:
1- عربي، حسينعلي، انديشه ماندگار، زلال كوثر، قم، چاپ اول، تابستان 81، ص 145 – گفتاري از آيتالله مصباح يزدي از قول محمود رجبي، شاگردش.
2- گفتاري از محمدتقي مصباح يزدي در هشتمين نشست انجمن فارغالتحصيلان موسسه آموزش و پژوهش امام خميني، 18 ارديبهشت 83
3- اسلامي، محمدتقي، زندگينامه حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، پرتو ولايت، قم، چاپ اول، بهار 82، ص 245
4- صنعتي، رضا، مصباح دوستان، هماي غدير، دفتر جريانشناسي تاريخ معاصر، قم، چاپ دوم، زمستان 83، ص 115
5- زندگينامه حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، ص 255
6- همان، ص 256
7- انديشه ماندگار، ص 211
8- همان، ص 150
9- زندگينامه حضرت آيتالله محمدتقي مصباح يزدي، ص 258
10- انديشه ماندگار، صص 146 – 145
11- عربي، حسينعلي، حقيقت شرق، زلال كوثر، قم، چاپ دوم، زمستان 81، ص 205
12- زندگينامه حضرت آيتالله محمدتقي مصباحيزدي، ص 79
13- حقيقت شرق، ص 206